معنی کشور دماغه سبز

حل جدول

لغت نامه دهخدا

دماغه

دماغه. [دُ غ َ / غ ِ] (اِ) تاج باز شکاری و جز آن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج):
هر کس که به غیر او نظربازی کرد
شد عینک او دماغه ٔ دیده ٔ او.
شرف (از آنندراج).

دماغه. [دَ غ َ / غ ِ] (اِ) بینی کوه و تیغه ٔکوه. (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه. (یادداشت مؤلف). || کمان کشتی. تماغه. (ناظم الاطباء). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه را پیش کنند یعنی ببندند. (یادداشت مؤلف).
- دماغه ٔ در، بینی در. محجوبه. انف باب. رتاج. (یادداشت مؤلف).
|| رأس یعنی نوک پیش آمده از خاک در دریا. نوک زبانه ٔ خشکی در آب. رأس. سنگپوز یا قطعه زمینی کمابیش نوک دار که در دریا یا در دریاچه پیش رفته باشد. (دایرهالمعارف فارسی). رأس الرجاء الصالح، دماغه ٔ امید نیک. (از یادداشت مؤلف).

گویش مازندرانی

دماغه

دماغه ی در، لبه ی یک لنگه در، قلاب ثابت چارچوب در که زنجیر...

معادل ابجد

کشور دماغه سبز

1645

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری